بازدید امروز : 411
بازدید دیروز : 6
به نام خدا
در آغاز انقلاب شکوهمند اسلامی ، موافقان وحامیان اصل ولایت فقیه که بنیادی ترین اصل اساسی کشور است؛ چند دسته بودند، از جمله :
نخست : مستضعفان فکری که اساسا " هیچ عقیده ای را دارای ارزش رنج کشیدن " نمی دانستند وغالبا تحت تأثیر امواج سیاسی – اجتماعی ؛ جایگاه خود در جهان را تغییر داده ،نان را به نرخ روز مطالبه می کردند.(سودای سکولاریسم، صص 65 و66)
دوم : کسانی که با وجود عدم اعتقاد نظری ، به طور موقت با این اصل کنار آمده ؛وهر چند در ظاهر ، زبان به مدح ولایت وذم مخالفانش گشودند ، اما بعدها به صراحت گفتند که «روی اصل ولایت فقیه حرف داشتیم اما به خاطر امام (ره)نمی گفتیم »(محمد موسوی خوئینی ها به نقل از پایگاه www.irdc.ir/fa/content/11782/default.aspx )
این گروه پس از رحلت امام (ره) به سرعت رو به مقابله ی نظری و عملی با اصل ولایت فقیه آورده و حتی در این راه به اعتراف خود «تنه به تنه لیبرالیسم» نیز زدند. (پایگاه خبری بنیاد باران ، 10/6/86)
سوم : کسانی که مخالفت نظری با ولایت فقیه نداشتند، اما منافع شخصی و گروهی، پایه های عقایدشان را سست ساخت و ترجیح دادند به همان اعتقاد نظری کفایت کرده و التزام عملی را به فراموشی بسپارند.
چهارم : کسانی که در نظر و عمل به ولایت فقیه وفادار ماندند و دو دوره رویارویی را تجربه کردند:
در ابتدای انقلاب با مخالفان صریح نظام ولایی همچون ؛ جدایی طلبها،بازماندگان رژیم سابق ، توده ایها، مجاهدین خلق(منافقین)، مارکسیستها، لیبرالها .
و در دوره ی پس از رحلت امام(ره)، با حامیان ومدافعان دیروز و مخالفان امروز، دگر اندیشان دو رویی که با دگردیسی آشکاری سر از بغی ونفی ولایت در آوردند وآشکار وپنهان ،به روشهای گوناگون در حال برنامه ریزی بوده وهستند .آری نزاع حق وباطل ادامه دارد./.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
بایگانی
اشتراک